تعاریف، تاریخچه و مراحل راه اندازی استارت آپ
در این مقاله مروری در مورد استارتاپ ( Startup ) و شتاب دهنده ها (Accelerator) و هر آنچه که درباره باید و نباید های آنهاست صحبت می کنیم. اگر درباره استارتاپ اطلاعات کمی دارید و علاقه مند به راه اندازی استارت آپ هستید پیشنهاد می کنم این مقاله را از دست ندهید، بعد از مطالعه این مقاله نه تنها با مفهوم استارآپ آشنا خواهید شد، بلکه ابزارهای و فرایندهای لازم برای شروع استارت آپ و ایجاد یک کسب وکار نوپا را یاد خواهید گرفت.
استفاده ازکلمه استارت آپ در ایران و سایر نقاط جهان، خیلی قدیمی نیست و شاید تنها یک یا دو دهه از آن میگذرد، اما متاسفانه به دلیل جذابیت یا به هر حال رقابتهای ناسالم، شاهد استفاده نادرست از این عنوان برای مشاغل مختلف هستیم.
تعریفهای مختلفی در مورد استارت آپها وجود دارد و هر فردی نیز به شکل متفاوتی این واژه را توضیح و تفسیر میکند، در اینجا به چند تعریف رایج از استارت آپ ها پرداخته می شود، شرکت های نوپا یا استارت آپ به پروژههایی گفته میشود که در جریان آن، یک ایده خام و اولیه به کمک تلاش و کوشش یک گروه به تولید یک محصول میانجامد و زمینه برای فروش آن محصول فراهم میشود، هر چند موفقیت این کسب و کار تضمین شده نیست.
اما به زبان ساده تر استارت آپ به یک مشارکت و یا یک سازمان موقت گفته می شود که جهت برطرف کردن نیاز جامعه بر پایه فناوری های جدید هم چون اینترنت ، گوشی های موبایل و مهندسی کامپیوتر و…….. راه اندازی می شود. اما تعریف کامل و جامعی از استارت آپ ها توسط استیو بلنک ارائه شده است که مورد قبول بسیاری از متخصصان و کارشناسان است که در آن اشاره شده است که استارت آپ ها سازمانی هستند که در جستجوی یک مدل کسب و کار تکرار پذیر و مقیاس پذیر باشد، شکل گرفته اند.
عمر استارتاپ ها تقریبا سه سال است و این کمپانیهای نوپا پس از سه سال دیگر یک استارت آپ شناخته نمیشوند. دلایل متعددی برای پایان دوران سه سالهی شناخته شدن به عنوان استارت آپ مطرح است که از جملهی آن میتوان به افزایش تعداد دفاتر به بیش از یک مرکز، انحصار توسط سایر کمپانیهای بزرگ ،افزایش درآمد به بیش از چند ده میلیون دلار، افزایش تعداد کارکنان به بیش از ۸۰ نفر و افزایش تعداد اعضای اصلی به بیش از پنج نفر یا فروش سهم اعضای اصلی اشاره کرد. در واقع میتوان در یک جملهی ساده رسیدن استارت آپ به سودآوری را پایانی برای شناخته شدن آن به عنوان یک استارت آپ موفق خواند. شرکت های مثل آمازون، یوتیوپ در ابتدا استارت آپ بودند ولی امروز دیگر یک شرکت بزرگ و شناخته شده هستند.
اگــر بخواهیــم در مورد تاریخچــه اســتارت آپ صحبت کنیم ، مطمئنــا می تــوان شــروع آن را بــا شــروع تمــدن در بیــن انســان ها و خریــد و فــروش محصــولات مختلــف گــره زد. امــا آغــاز اســتفاده از مفهــوم اســتارت آپ بــه ســال حــدود 1911 میلادی بر می گردد که آغاز آنها با شرکت های Silicon Valley در سن فرانسیسکو شروع شد. یکی از مهم ترین محصــولات این شــرکت استارت آپIBM بــود کــه اســم آن از International Business Machines برگرفتــه شــده اســت. ایــن اســتارت آپ در ســالیان بعــد موفــق شــد کــه خــود را بــه عنــوان یکــی از غول تولیــد کننــده نــرم افــزار در دنیــا معرفــی کنــد.
مهم ترین تفاوت بین استارتآپها با کسبوکارها در میزان رشدشان است. استارتآپها معمولا کسبوکارهایی هستند که با تکنولوژی سر وکار دارند و بنابراین اغلب هیچ محدودیت زمانی، مکانی و جغرافیایی برای آنها وجود ندارد. در واقع استارتآپها قادر هستند در یک لحظه به افراد مختلف در جایجای دنیا خدمات ارائه کنند و این شرکت ها قابلیت رشد بسیار بالایی دارند به طوری که می توانند به سرعت جایگاه خود را در بازار پیدا کنند ولی با این تفاوت که در فرایند سود رسانی و جنبه اقتصادی در آنها ممکن است چندین سال طول بکشد. در صورتی که در کسب کارهای عادی از همان ماه اول درآمد و سود وجود دارد.
زمانی یک کسبوکار به مقیاسپذیری میرسد که لزوما برای کسب درآمد بالاتر، هزینههای بیشتری متحمل نمیشود برای نمونه، شرکتی مثل اسنپ (Snapp) را تصور کنید. در مدتزمانی کوتاه، مشتریان بسیار زیادی جذب میکنید؛ اما درعینحال، برای خدمت به آنها با نرخ پایینتری سرمایهگذاری میکنید و نیاز به هزینه بیشتری برای جذب راننده ندارد به این حالت مقیاس پذیری گفته می شود، تکرارپذیر در شرکت های نوپا یعنی چیزی که نه تنها امروز بلکه سال ها متمادی کاربری داشته باشد، به این معناست که استارتاپ محصول یا خدمتی جدیدی ارائه میدهد که در عین جدید بودن مفید نیز میباشد و چندین سال می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
در کسب و کارهای کوچک و سنتی هدف راه اندازی یک کار با سرمایه مشخص و در نهایت یک درآمد قابل اطمینان می باشد ولی در استارت آپ ها جنبه مادی کار به عنوان بخش اصلی در نظر گرفته نشده است ولی اگر شرکتی به درآمدزایی برسد این روند ادامه خواهد داشت، شرکت های استارت آپی ممکن است به مدت چند سال اصلا به سوددهی و درآمدزایی نرسند ولی بعد از آن این سیر رشد درامدزایی ادامه دار خواهد داشت.
فناوری های نوین ، رایانه، اینترنت به ایجاد کسب و کارها نوپا کمک می کنند و باعث سهولت در جمع آوری اطلاعات ارتباطات، غیره می شود
یکی دیگر از تفاوت های مهم یک شرکت یا کسب و کار معمولی با یک استارتاپ، روبروشدن با ریسکهای متعدد است؛ کسب و کارهای معمولی فرایندهای خود را به همان شیوه همیشگی پیش میبرند و نیازی به تست کردن شرایط جدید و ریسک پذیری بالا ندارند اما استارتآپها دارای ریسک به علت عدم قطعیت درباره مشتریان، بازار و نیازهای بازار هستند، استارتاپها مستلزم ریسکپذیری بسیار بالایی هستند تا بتوانند در بازار تجارت جایی را پیدا کنند.
استارتاپها بسته به اینکه به چه نوع بازاری وارد میشوند، به شکل زیر دسته بندی میشوند:
بازار موجود: این استارت آپ وارد بازاری میشوند که رقیب های در آن وجود دارند و مردم تجربه استفاده از سرویسهای مشابه را دارند و قیمت جایگزینها را میدانند.
بازار جدید: این استارت آپ ها وارد بازاری میشوند که رقبای از قبل وجود نداشته است؛ رشد این استارتاپها در چند سال اول بهشدت کند است و بسیار سرمایهبر هستند ولی بعد از مدتی رسیدن به همخوانی محصول یا بازار- رشد نمایی پیدا میکنند
بازار باز یا بخشبندی شده: این استارتاپها در یک بازار موجود، گوشه کوچک و مورد توجه قرار نگرفتهای را انتخاب کرده و آنجا رشد و نمو میکنند تا برای رقابت با رقبای اصلی بهاندازه کافی بزرگ شوند.
استارتاپها بسته به اینکه در چه حوزه فعالیت می کنند به گروه های مختلفی دسته بندی می شوند که در ذیل به بخشی از آنها اشاره شده است.
راه اندازی یک استارتآپ موفق قبل از هر چیزی نیاز به ایده ای دارد که مشکلی خاص را هدف گرفته باشد. استارتاپ ها بر اساس ایده های شناسایی شده و راه حلهای مبتنی بر بهبود مشکلات واقعی مشتریان، راهاندازی میشوند. بنابراین داشتن یک ایده خوب بسیار حیاتی است و مسلما اشتباه بزرگی است که با یک ایده یا فکر بسیار خام پیش برویم
مهمترین قسمت راه اندازی یک استارتآپ موفق شناخت نیازهای مردم است. چرا که مردم مشتریان شما خواهند بود. بر طرف شدن نیازهای اساسی افراد در جامعه پر از هرج و مرج امروز رمز موفقیت شما برای راه اندازی استارتآپ تان خواهد بود در واقع به شناخت نیازهای مردم که با کمک روش های مختلفی همچون سوال کردن، تحقیق، پرسش نامه و غیره به دست می آید اعتبارسنجی گفته می شود.
اگر در مرحله ایده دادن گیر کنید، هرگز موفق نخواهید شد که استارتآپ خود را راه اندازی کنید. هم چنین اگر همواره دنبال پیدا کردن ایدههای جدید باشید، در این مرحله متوقف خواهید شد. نمونه اولیه ای از ایده خود را توسعه دهید. اگر نیاز به متخصصین IT برای نوشتن یک برنامه دارید فرصت را از دست ندهید. یک تیم کوچک متشکل از متخصصین مورد نیاز برای توسعه محصول خود تشکیل دهید و کار خود را شروع کنید. نمونه اولیه ای از ایده خود را تهیه کنید. یک نام برای طرح خود انتخاب کرده و آن را نهایی کنید. نامی که تلفظش راحت و مردم آن را بخاطر بسپارند. تولید یک (MVP )Minimum Viable Product که به عنوان حداقل محصول پذیرفتنی شناخته می شود.
پس از ساخت نسخه کوچکی از محصول که ارزش آفرین بوده (MVP) و راه حلی برای مشکل است، وقت آن رسیده که بتوانید ۱۰۰ کاربر جذب کنید. حتماً مد نظر داشته باشید که افرادی که برای ارائه محصول خود انتخاب میکنید کاملاً ناشناس باشند تا نظر بدون زاویه به شما بدهند. نظر ۱۰۰ نفر به شما دورنمایی از آینده محصول خود و تحلیلی از رفتار کاربر خواهد داد.
اگر منابع مالی کافی برای راه اندازی استارتآپ خود را ندارید بهتر است پس از آماده شدن نمونه اولیه و جذب تعدادی مخاطب به دنبال سرمایهگذار باشید. شما میتوانید برای محصول خود با جلسات توجیهی و دلایل کافی و منطقی سرمایهگذار پیدا کرده و شروع به راه اندازی و تولید محصول خود کنید.
در بازاریابی امروزی معمولاً تعریف دقیقی از بازار هدف انجام می دهند تا بتوانند به موفقیت های بیشتری در آن دست یابند. هرچه بازار هدف دقیقتر انتخاب شود تبلیغات مناسب تری صورت گرفته و فروش بیشتری اتفاق خواهد افتاد. از همه مهمتر اینکه طراحی محصول بهتری انجام گرفته و مشتریان استقبال بشتری می کنند. بنابراین نوشتن طرح کسب و کار (Business Plan) که شامل تمام موارد مالی، سود و زیان ها، مجوزها ، برنامه نویسی اپلیکیشن اندروید و جزئیات دیگرباشد لازم است چراکه راه اندازی یک استارت آپ نیاز به سرمایه دارد. اگر بدنبال یک سرمایه گذار خارجی باشید بدون داشتن نقشه راه موفق نخواهید شد.
شما باید بتوانید در این مرحله کاربران بیشتری جذب کنید تا بتوانید برای مراحل بعدی استارتآپ تان تصمیمگیری کنید. اگر تعداد کاربران شما به حد کافی افزایش نیابد، نمیتوانید داده کافی برای برای تحلیل نمودار رشد خود بدست آورید. سعی کنید تعداد مخاطبانتان با افزایش آگاهی از برند (Brand Awareness) بالا برده تا بتوانید داده مورد نظر خود را برای تحلیل بدست آورید. همچنین با افزایش تعداد کاربر است که میتوانید نواقص سیستم خود را متوجه شده و درصدد حل آن برآیید.
اگر پس از تولید اولیه و راه اندازی محصول متوجه شدید که راهی که رفتید اشتباه بوده و منجر به جذب مخاطب و فروش نشدهاست، در این زمان نیاز به تغییر و چرخش ناگهانی دارید. پس از انکه نظرات کاربران دریافت کردید و تحلیلهای فنی و تخصصی، درصدد حل مشکلات و رفع عیبهای احتمالی سیستم خود را به دست آوردید . محصول خود را پس از اعمال تغییرات و به روزرسانی دوباره راه اندازی کنید. در صورت بازگشت شما به کاربران نشان دادهاید که در حال ارائه محصولی ارزشمند هستید که برطرف کننده نیازهای شما است.
حال وقت آن رسیده که مسیر پیشرفت را طی کنید. شاخصهای اندازهگیری موفقیت و رشد برای خود تعیین کنید. برای برند خود به دنبال افزایش کاربر باشید. به صورت مداوم تغییرات را رصد کنید. سعی کنید تحلیلی منطقی از عملکرد استارتآپ خود بدست آورید. اگر تمام مراحل ذکر شده را بدون متوقف شدن پیش ببرید، یقین داشته باشید که در عرصه کسب و کارهای سنتی و مدرن موفق خواهید شد. در صورت پیدا کردن مخاطبین بالا یا فروش زیاد میتوانید مطمئن شوید که افرادی برای خرید سهام تان پیشنهادهای خوبی خواهند داد.
کنار هم قرار گرفتن افراد با یک شیوه مشخص که بتوانید از مجموع توانمندی ها، مهارت و انرژی شان بهترین استفاده و بیشترین بهره را ببرید. تیم مجموع کوچکی از افراد است که مهارت های مکمل دارند و همگی نسبت به یک مقصود مشترک، شیوه عملکرد واحدی دارند و خود را نسبت به یکدیگر مسئول می دانند. با کنار هم قرار دادن افراد و چسباندن مهارت هایشان به همدیگر و تعهد و مسئولیتشان به همدیگر یک پیوستگی را بین اجزای یک سازمان استارتاپی که عمدتاً نیروهای انسانی و افرادشان هستند ایجاد می کنیم و این چسبندگی، ساختار ما را شکل میدهد که می تواند شبیه به ساختار پروژه ای در ادبیات سازمانی فعلی یا شبیه به یک ساختار مسطح باشد.
هنگامی که خواستید یک کسب و کار معقول و حسابی را برای خودتان راه بیندازید، باید از این اشخاص درست در تیم موسستان استفاده کنید. شاید شما ایده ی فوق العاده ای برای کسب و کار و یک ساپورت مالی خوب و تحقیقات بازار خوش بینانه ای هم داشته باشید، اما اگر در شخصیت اعضای تیم موسس، تعادل درستی را رعایت نکنید، باید خیلی زود کسب و کارتان را تعطیل کنید.
انتخاب درست و آگاهانه یک تیم مسیر را تعیین می کند و سرمایه گذاری است که بیشتر از هر تصمیم دیگری در طول عمر یک شرکت نتیجه می دهد. بزرگترین سرمایه در استارت آپ داشتن یک تیم خوب از همان ابتداست و اضافه کردن هر عضوی در مراحل بعدی مشکل است.
1 نظر
مقاله شتابدهنده چیست که توی پیدایش خوندم هم مثل این مقاله خوب بود و شتابدهنده ها رو به خوبی توصیف کردین ممنون از شما