کارآفرینی نیز مانند بسیاری از مفاهیمی که به تازگی به ادبیات مدیریت و استراتژیک اضافه شده مفهوم جدیدی است که نقش بسیار مهمی در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه ایفا میکند. به منظور درک بهتر مفهوم کارآفرینی ابتدا ضروری است کمی به عقب بر گردیم و سیر تاریخی آن را بررسی کنیم.
نامگذاری دورههايي در تاريخ با عناوين عصر يا دوره همانند عصر كشاورزي يا دوره انقلاب صنعتي به يك شاخص تبديل شده است. اين دورهها با نوع كارآفريني متداول در آن زمان گره خورده است. بطوریکه برخی از پژوهشگران از جمله لري فارل قرن19 را به عنوان عصر صنعت، قرن20 را به عنوان عصر مديريت و قرن21 را به عنوان عصر كارآفريني معرفي ميكنند. در راستاي انجام چنين كاري فارل به جستجوي وجه تمايز ميان سازمانهاي کارآفرين و سازمانهاي مديريتي ميرود،
به باور وي اين تفکيک باعث ميشود “مديريت” به صورت نوعي وظيفه درآيد که در انتهاي چرخه زندگي سازمان (مرحله بلوغ) قرار دارد، در حاليكه كارآفريني در مراحل تولد و نوپايي اتفاق ميافتد. به هر جهت نبايد اينگونه فكر كرد كه کارآفرينی يك پديده نوظهور است چرا كه آنگونه كه قبلا ذكر شد از بدو شروع تجارت وجود داشته است.
کارآفرینی واژهای است که از معنی کلمهاش نمیتوان به مفهوم واقعی آن پی برد. معادل انگلیسی این واژه کلمه “Enterpreneurship” است که در اصل از کلمه فرانسوی “Enterprendre” به معنای متعهد شدن نشات گرفته است. بر این اساس کارآفرین کسی است که تعهد میکند تا سازماندهی و مدیریت کسب و کار جدیدی را که توام با ریسک است بپذیرد. علاوه بر این به دلیل ارزشی که کارآفرینی برای یک جامعه ایجاد میکند میتوان به جای کارآفرینی از اصطلاح “ارزشآفرینی” و به جای کارآفرینان از اصطلاح “ارزشآفرینان” استفاده کرد.
کارآفرینی برای اولین بار در اوایل قرن شانزدهم میلادی در فرانسه برای توصیف فرماندهان موفقی که سربازان را برای حفاظت از شاهزادگان و اهالی شهر استخدام میکردند به کار برده شد. در قرن هجدهم از این واژه در زمینههای تجاری و برای اشاره به فعالان اقتصادی که قراردادهایی را برای کارهای عمومی متعهد میشدند، تکنیکهای نوآورانه کشاورزی را عرضه میکردند و یا ریسک به کار انداختن سرمایه شخصی خود در صنعت را میپذیرفتند، استفاده شد. بنابراین اگر توجه کنید از ابتدا پیوند ذاتی بین کارآفرینی و تمایل کارآفرینان به قبول ریسک و عدم اطمینان در ارتباط با موسسات اقتصادی جدید وجود داشت.
تحقيق در زمينه كارآفريني در دوره معاصر، به فعاليت ژوزف شومپيتر برميگردد. شومپيتر كارآفريني را به عنوان يك فرآيند “تخريب خلاق ” ميداند بدین معنی که کارآفرین تعادل ایستا را در اقتصاد تخریب و تعادل پویایی را که لازمه توسعه اقتصادی است ایجاد میکند. در تخریب خلاق، كارآفرين به طور مستمر به جايگزين نمودن يا كنار گذاشتن محصولات و روشهاي موجود در توليد، با محصولات و روشهاي جديد اقدام ميكند. از دیدگاه شومپیتر، کارآفرین، فردی نوآور است که پنج وظیفه دارد:
به دلیل بین رشتهای بودن کارآفرینی تعاریف مختلف و از دیدگاههای مختلف برای آن مطرح شده است. در میان تمامی تعاریفی که تاکنون ارائه شده، تعریف رابرت هیسریچ از جامعیت بیشتری برخوردار است:”کارآفرینی فرایند خلق چیزی جدید و با ارزش است از طریق راه اندازی یک کسب و کار و با اختصاص زمان و تلاش مورد نیاز، با در نظر گرفتن ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی، به منظور رسیدن به رضایت شخصی، پاداشهای مالی، و ارضای نیاز استقلال طلبی”.
اول: کارآفرینی مستلزم فرآیند خلق چیزی ارزشمند و جدید است. این خلق باید هم برای شخص کارآفرین و هم مخاطبی که این خلق برای او انجام شده است، ارزش داشته باشد. چرا که در غیر اینصورت با شکست مواجه خواهد شد.
دوم: کارآفرینی وقف زمان و تلاش بسیار زیادی را میطلبد. فقط کسانی که درگیر فرایند کارآفرینی شدهاند، بطور صحیح درک میکنند که به فعلیت درآوردن و خلق چیزی جدید تا چه حد زمانبر بوده و پیگیری میخواهد.
سوم: در نظر گرفتن ریسکهای اجتناب ناپذیر. این ریسکها با توجه به زمینه فعالیت کارآفرین، شکلهای مختلفی دارند. اما معمولا به اشکال مالی، روانی و اجتماعی هستند.
چهارم: پاداشهای کارآفرین. مهمترین پاداشی که یک کارآفرین از فعالیت کارآفرینانهاش میگیرد احساس رضایت شخصی است. او توانسته کار بزرگی را انجام دهد که هر کسی از عهده انجامش بر نخواهد آمد. این احساس نیاز خودشکوفایی و البته استقلال طلبی او را ارضا خواهد کرد. علاوه بر این، پاداشهای مالی نیز به اندازه کافی برای کارآفرینان مهم هستند. برای بعضی از آنها پول شاخص میزان موفقیت محسوب میشود. پس ارضای انواع نیازهای مالی، توفیقطلبی، رئیس خود بودن و … از جمله پاداشهای کارآفرینان محسوب میشود.
با توجه به مواردی که مطرح شد میتوان گفت کارآفرینی مقوله راحت و بیدردسری نخواهد بود. این تجربه مملو از اشتیاق، عجز و ناکامی، تلاشهای زیاد، اضطراب، کار سخت و انگیزه است. گاهی علیرغم همه این تقلاها، فعالیت اقتصادی جدید به دلیل مسائلی از جمله فروش کم، رقابت شدید، نبود سرمایه یا کمبود تواناییهای مدیریتی با شکست روبهرو میشود و ضررهای مالی و معنوی فراوانی خواهد داشت. بنابراین کارآفرین قبل از شروع کسب و کار بایستی به این درک برسد که شکست نقطه مقابل موفقیت نیست بلکه بخشی از فرآیند کارآفرینی است تا بتواند استراتژی مناسب برای مقابله با آن داشته باشد.
منابع
Zeqiri, I. (2010). A theoretical overview of the interactions between entrepreneurship and strategic management.
احمدپور داریانی، محمود؛ مقیمی، محمد (1398). مبانی کارآفرینی.
آهنگپور، عادل؛ حسینی فرد، مجتبی (1387). کارآفرینی در عرصه تئوری و عمل.
فيضبخش، عليرضا (1390). کارآفرینی عمومی ویژه دانشجویان تمامی رشته های دانشگاه آزاد اسلامی